این بار می خوام دلنوشته بذارم تو وبلاگ فردای روشن
چون این روزها روشنایی رو توی فرداهام گم کردم .
فصل بهاره اما خزون دله من جایی برای طراوت نذاشته .
جایی برای خوندن پرستوهای سرمست روی شاخه های تک درخت دلم باقی نذاشته .
جایی برای جوونه زدن شکوفه های امید نذاشته .
آره هیچ جای خالی تو دلم باقی نمونده .
دلم پره از برگای زردی که با حرکت باد از تک درخت دلم جداشده و صفحه ی دلم رو زرد زرد کرده .
نویسنده : فردای روشن » ساعت 2:56 صبح روز شنبه 87 فروردین 24